خلوت

پنج شنبه 86/11/11 :: ساعت 10:48 صبح

بنفشه ها به چه زبانی به هم می گویند دوستت دارم؟بارانها کوهها و درختان به چه زبان؟ایا لبهایی که فردا

متولد می شوند بوسه را خواهند اموخت؟ایا عسلها فرهاد را می شناسند؟رایحه تو و رویاهای خودم را کجا

پنهان کنم؟نام تو با کدام حرف اغاز می شود؟چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است؟چه کسی دگمه های

پیراهنم را از ماه در اورده است ؟ چه کسی زیباتر و سپیدتر از نمکها می خندد ؟شعرهای من با کدام حرف به

پایان می رسد ؟ قلمرو دوزخ کجاست؟مساحت بهشت چقدر است؟ فرق استخوان و گندم چیست؟ چرا هیچ

گلی در رودخانه نمی روید؟ چرا صخره از عریانی دریا نمی گوید؟ چرا کسی غبار اسمان را پاک نمی کند؟چرا

دستی کلمه های بی روح را در خاک نمی کند؟ ایا پرتقالها هم گناه می کنند؟ ایا لیموهای  ترش قدر  وقت را

می دانند؟ ایا مرده ها غزل می خوانند؟ ایا مادر بزرگم در برزخ همسایه یک پروانه جوان است؟  اکنون  در

کهکشان ساعت چند است؟

تا تو روی زمین قدم می زنی و هر شب چراغهای ایوان را روشن می کنی فرشته ها پلک بر هم نمیگذارند

ماهی ها قلب ابی تو را ترجمه می کنند و جاده ها همچنان به راه خود ادامه می دهند .

شمعها کی می خوابند ؟ بوسه ها کی می میرند؟ ابها کی تشنه می شوند؟ نانها کی گرسنه می مانند؟

کلمه هایم را در جیب شیطان نمی ریزم و بند کفشهای او را نمی بندم .به قفسها سلام نمی کنم نبض مرگ

را می گیرم و به انتظار اتفاقهایی که هنوز نیفتاده اند می مانم.


¤ نویسنده:سپهراجرایی

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
مدیریت وبلاگ
شناسنامه
پست الکترونیک


کل بازدیدها:12038


بازدیدامروز:15


بازدیددیروز:1

 RSS 
 
لینک دوستان من
سپهر

درباره من
خلوت

لوگوی وبلاگ
خلوت

اشتراک در خبرنامه
 

بایگانی شده ها
زمستان 1386

اوقات شرعی

طراحی قالب: رفوزه